ادیب صابر ترمذی
غزل ها
شمارهٔ ۵۱: به جان و دل ترا باشم، چه باشد گر مرا باشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به جان و دل ترا باشم، چه باشد گر مرا باشی ز جان و دل جدا باشم چو از چشمم جدا باشی زوال پادشاهی را ستم کردن سبب باشد مکن بر دل ستم هرگز، چو بر دل پادشا باشی تمامی داد دل باشد به دلبر دل عطا دادن ز دل چون داد تو دادم، ستمکاره چرا باشی ندانم تا چه دلداری که تا دلدار من گشتی نه با دل مهربان گردی نه با عهد آشنا باشی چه بد عهدی است کآوردی ز عهد عشق بر گشتن نه با من عهدها کردی که با عهد و وفا باشی مراگویی که یک ساعت نسازی با غم عشقم چو از عشق تو می سوزم، تو آن ساعت کجا باشی جمال جمله عالم، تو داری ازهمه خوبان همه عالم مرا باشد که یک ساعت مرا باشی میان ماه و رخسارت به خوبی باز نشناسم و گر او بر فلک باشد تو اندر شهر ما باشی ادیب صابر ترمذی