ادیب صابر ترمذی
غزل ها
شمارهٔ ۳۴: عید است و حق عید بباید شناختن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عید است و حق عید بباید شناختن وز باده نوش کردن و بربط نواختن شرع است حق روزه به طاعت گزاردن شرط است حق عید به عشرت شناختن اکنون که چنگ و نای به یک جای ساختند وقت است وقت با قدح باده ساختن چوگان زلف و گوی زنخدان یار گیر در روز عید رسم بود گوی باختن بر اسب باده سوی طرب تاختن بریم زیرا به عید رسم بود اسب تاختن گر کینه آختن ز ره و رسم عادت است از غم سزد به قوت می کینه آختن ور سر فراختن ز بزرگی و همت است باید به مدح صدر اجل سر فراختن مخدوم ساده سید مشرق که کار اوست ناصح عزیز کردن و حاسد گداختن ادیب صابر ترمذی