اثیر اخسیکتی
قطعه ها
شمارهٔ ۲۴: نهاد طبع لطیفت چه گوهری است کزو - هزار دریا در لحظه ئی همی زاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نهاد طبع لطیفت چه گوهری است کزو هزار دریا در لحظه ئی همی زاید روان، بمجلس مانوس او بیاراید بصر، بطلعت میمون او بیاساید خرد چسان کمر عشق برمیان بندد عروس فکرت او چون نقاب بگشاید بر اسب فکرت چون رای او سوار شود ز نفس ناقه گوی کمال برباید بیادگار ز من شعر خواست بیتی چند نوشتم ار چه، از آن بهترک همی باید در اینمقام خرده خرده ئی همی گیرد که از حلاوت آن جان همی بیفزاید کران نباشد غواص درّ بحر سخن صدف بساحل عمان برد نکو ناید ولیک از سر آن در گذشتم از پی آن همی گذر نتوان کرد از آنچه فرماید ستوده خاطر فرمانبر اثیرالدین چو آتشی است که آب حیات ازاوزاید در خزانه علم است فکرتش گوئی که هر زمان بکلید کلام بگشاید هزار کوکب معنی ز چرخ خاطر او بنفس ناطقه هر لحظه روی بنماید بلطف طبع ز روی کرم مرا بستود از آنکه طبع کرم از کرم بیاساید چو بنگریدم دروی زنکته های بدیع مرا چه گفت خرد: نظم ازاین نمط باید زشرق شمع مرا فکرت آفتابی شد کز آسمان خرد، میغ جهل بزداید هم از بحار غم فضل او بباغ دلم نمیرسید کز او روح نامی افزاید کنون ز شاخ هنر طوبئی بشد بالم شکار نکته ز شاهین نظم برباید عجب نباشد اگر دُر برم بسوی عدن که جزو جزو سوی کل خویش بگراید یقین بدان که بمعیار علم کیل سخن خرد بسنجد هرکس که باد پیماید اثیر اخسیکتی