امامی هروی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴: سواد لعل تو ای فتنه ی مسلمانی - بیاض جزع تو ای آفتاب روحانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سواد لعل تو ای فتنه ی مسلمانی بیاض جزع تو ای آفتاب روحانی محیط نقطه حسن است در جهانگیری مدار مرکز کفر است در مسلمانی چو مرده زنده کند عیسی لبت زان پس که دل ببرد بشوخی از انسی و جانی مقرر است، ترا معجز مسیحائی مسلم است، ترا خاتم سلیمانی ببرد تا دل و در چشم من قرار گرفت خیال آن لب چون گوهر بدخشانی وگر نه لعل کجا می کند شکر ریزی وگر نه جزع کجا کرد گوهر افشانی چرا ز مردم چشم من این سئوال کنی که از چه روی بر آشفته ی چه می دانی؟ که: شور زلف تو آشفته کردش، ارچه نکرد چو طره ی تو در آشفتگی پریشانی بدور عشق تو باز این چه بدعت است که دوش دلم ببردی و امروز در پی جانی مریز خونم و در من نگر که کم یابی نظیر من به سنخگوئی و سخندانی حریص جان امامی مشو که ارزانیست بدرد عشق تو هم خوبی و هم ارزانی امامی هروی