قطران تبریزی
قصیده ها
شمارهٔ ۳۲ - در مدح ابوالمعمر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آمد نوروز و گشت مشگ فشان باد ساحت باغ از نسیم باد شد آباد چون دل تیمار دیده برگ بنفشه چون زره زنگ خورده خوشه شمشاد چون برخ دوست بر فتاده سر زلف برگ بنفشه ببرد لاله بر افتاد دشت بخندد همی ز لاله سیراب باغ بنازد همی بسوسن آزاد دشت بخندد همی چو چهره شیرین ابر بگرید همی چو دیده فرهاد کوه چو خر خیز گشت و دشت چو تبت باغ چو فر خار گشت و راغ چو نوشاد چرخ بکهسار هدیه کرد ستاره دریا گوهر بباغ تحفه فرستاد دشت شد از باد پر ظرائف عمان باغ شد از ابر پر طرائف بغداد لاله بصحرا شکفته چون قدح می کبک چو مطرب نهاده دست بفریاد جز قدح می منه بوقت چنین پیش جز طرب دل مکن بروز چنین یاد بر طرف جوی رسته تازه بنفشه پیش در افکنده سر چو دشمن استاد شمع بزرگان ابوالمعمر کو کرد جان و دل ما ز بند درد و غم آزاد پولاد آنجا که عزم اوست چو وشی وشی آنجا که حزم اوست چو پولاد رادان باشند با سخاوت او زفت ز فتان گردند با سیاست اوراد روزی در وهم او نگردد ناحق گاهی در طبع او نگنجد بیداد بر کس بیداد خویشتن نپسندد کس ز تن خویشتن چنو ندهد داد ایدل مردم بچشم عقل گشاده چشم کریمی ز دست راد تو بگشاد علم همیشه ز نوک کلک تو زاید گوئی علم جهان سراسر از او زاد صاحب میزان فضل و عقل بتو ماند حاتم نام سخا و جود بتو داد رادی وشادی ز طبع پاک تو خیزد شاد مباد آن کجا بتو نبود شاد تا نبود لاد پایدار بر برق تا نبود کاه پایدار بر باد هیبت تو باد باد و دشمن تو کاه خشم تو چون برق باد و خصم تو چون لاد قطران تبریزی