علی شیر نوایی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۹ - تتبع خواجه: مستم آنسان که گر از دیر مغان برخیزم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مستم آنسان که گر از دیر مغان برخیزم افتم ای مغبچه خود گو که چسان برخیزم سر گرانم ز خمار اینکه نیارم برخاست لطف کرده چو دهی رطل گران برخیزم مگس روح نشسته به لبت چون گویم خیز گوید که چسان از سر جان برخیزم یک زمان نیست که صد رنج به دل ننشیند به که از انجمن اهل زمان برخیزم گفت مستی و نشستن نتوانی برخیز چون به وقتی که نشستن نتوان برخیزم هر زمانی که بر پیر خرابات دمی بنشینم همه با بخت جوان برخیزم فانیا گوی ازان بزم چرا برخیزی؟ غیر با دوست نشیند من ازان برخیزم علی شیر نوایی