علی شیر نوایی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۸ - تتبع میر در طور خواجه: خوش آن رندی که بهر باده در دیر مغان افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش آن رندی که بهر باده در دیر مغان افتد ز شور مستیش هر لحظه شوری در جهان افتد چو دارد مغبچه جام می و پیر مغان لعلش گه اینرا گرد سر گردد گهی در پای آن افتد ازین دیر کهن رانم سخن کافزایدش حیرت مسیح ار پهلویم در مجلسی همداستان افتد ز استغنا ز خاک ره تکبر بینمش صد ره فلک را کار اگر با این ضعیف ناتوان افتد ز ضعفم گر کشی ای مغبچه هم بر سر کویت مبادا جز سگان دیر را این استخوان افتد ز سر وحدتم در دیر جو رمزی نه در مسجد نمیخواهم که این راز نهان در هر زبان افتد شفقگون باده ام را گر به خون گردون مبدل کرد شفق سان شعله آهی کشم کآتش در آن افتد من از ساقی گلرخ باده چون ارغوان خواهم کجا در باغ چشمم یا به گل یا ارغوان افتد نشد حاصل چو در زهد و ورع مقصود فانی را عجب نبود که در دشت فنا بی خانمان افتد علی شیر نوایی