مجیرالدین بیلقانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۸: باز از دو لب به عالم صد شور درفگندی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز از دو لب به عالم صد شور درفگندی بنیاد عمر ما را یکباره بر فگندی بر می ز پر طوطی مهری دگر نهادی بر گل ز طوق قمری بندی دگر فگندی گفتم که تا بد از تو خورشید وصل بر من خود بر چنین سخنها کم سایه بر فگندی گفتی که خاک من شو تا آب روی بینی گشتم ولی چو خاکم بیرون در فگندی تر بود چشم من خود از بهر خشک جانی تو آمدی و آتش در خشک و تر فگندی یک روزه وصل جستم گفتی سرش ندارم زانم خجل که خود را در دردسر فگندی هر شب مجیر بی تو زان با جگر خورد خون کورا به وعده کژ خون در جگر فگندی مجیرالدین بیلقانی