حکیم نظامی گنجوی
خسرو و شیرین
بخش ۸۱ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نکیسا چون زد این افسانه بر چنگ ستای باربد برداشت آهنگ عراقی وار بانگ از چرخ بگذاشت به آهنگ عراق این بانگ برداشت نسیم دوست می یابد دماغم خیال گنج می بیند چراغم کدامین آب خوش داد چنین جوی کدامین باد را باشد چنین بوی مگر وقت شدن طاوس خورشید پرافشان کرد بر گلزار جمشید مگر سروی ز طارم سر برآورد که ما را سربلندی بر سر آورد مگر ماه آمد از روزن در افتاد که شب را روشنی در منظر افتاد مگر باد بهشت اینجا گذر کرد که چندین خرمی در ما اثر کرد مگر باز سپید آمد فرا دست که گلزار شب از زاغ سیه رست مگر با ماست آب زندگانی که ما را زنده دل دارد نهانی مگر اقبال شمعی نو برافروخت که چون پروانه غم را بال و پر سوخت مگر شیرین ز لعل افشاند نوشی که از هر گوشه ای خیزد خروشی بگو ای دولت آن رشک پری را که باز آور به ما نیک اختری را ترا بسیار خصلت جز نکوئیست بگویم راست مردی راستگوئیست منم جو کشته و گندم دروده ترا جو داده و گندم نموده مبین کز توسنی خشمی نمودم تواضع بین که چون رام تو بودم نبرد دزد هندو را کسی دست که با دزدی جوانمردیش هم هست ندارم نیم دل در پادشاهی ولیکن درد دل چندان که خواهی لگدکوب غمت زان گشت روحم که بخت بد لگد زد بر فتوحم دلم خون گرید از غم چون نگرید کدامین ظالم از غم خون نگرید تنم ترسد ز هجران چون نترسد کدامین عاقل از مجنون نترسد چو بی زلف تو بیدل بود دستم دل خود را به زلفت باز بستم به خلوت با لبت دارم شماری وز اینم کردنی تر نیست کاری گرم خواهی به خلوت بار دادن به جای گل چه باید خار دادن از آن حقه که جز مرهم نیاید بده زانکو به دادن کم نیاید چه باشد کز چنان آب حیاتی به غارت برده ای بخشی زکاتی حکیم نظامی گنجوی