میرزا آقاخان کرمانی
نامه باستان
بخش ۲۲ - برداشتن سیروس دل از جهان و گوشه گزیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به بلخ اندر آتشکده نوبهار سروتن بشست آن شه نامدار غمی شد ز پیکار و سیر از بدی بر او تافت یک خوره ایزدی پر اندیشه شد مایه ور جان شاه از آن ایزدی کاروان دستگاه همی گفت هر جای آباد بوم زهندوستان تا به یونان و روم گرفتم به نیروی شاهنشهی مرا گشت فرمان و تخت مهی کنون آن به آید که من راهجوی شوم پیش یزدان پر از آبروی روانم بر آن جای نیکان برد که این تاج و تخت کئی بگذرد مبادا که آرد روانم منی بد اندیشد و کین اهریمنی بپوشید پس جامه ی نو سپید نیایش کنان رفت دل پر امید زایوان به جای پرستش برفت دل از تخت شاهنشهی برگرفت همه کشور خویشتن سر به سر بدو نیمه کرد آن شه نامور یکی نیمه کاوس کی را بداد دگر برته ی گرد والانژاد به کوه اندرون داشت برته مقام همی کهبدی ساختی صبح و شام ازو بود کاوس مهتر به سال نمی خواست کس را به گیتی همال نهانی فرستاد و او را بکشت که سرتاسر کشور آرد به مشت سمردیس خواندندی او را به نام همی زنده پنداشتندش عوام میرزا آقاخان کرمانی