میرزا آقاخان کرمانی
نامه باستان
بخش ۱۱ - احوال سلم و تور و عصر پهلوانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگرچه پس از آن دو فرمانروا شلمنصر و آتور از نینوا که امروز خوانندشان سلم و تور بر ایران همی تاختندی ستور ولی پهلوانان آن روزگار چو گرشسب و نیرم چو سام سوار همان قارن و اکمن پیلتن دگر زال و مهراب لشکر شکن چو رستم که او شد سر داستان لقب کرد دستان ورا باستان زواره فرامرز و کشواد پیر چو سیرنک شاه آن یل تیز ویر همان زو که افراخت زابلستان همه سیستان ساخت چون گلستان چو تهماسب که اوزاب را بد پدر تهمتن به شهنامه خواندش مگر کریمان به جز او نبوده است کس همان سام سهم آبان است و بس سرند همایون و فرخ تورک شماساس و اترد شد سبب بزرگ چو گودرز کاو بد کدور لاهور چو کهرم که جهرم ازو بد مگر همان خوم بابا کش بدی نام، هوم در اهواز بودی ورا مرز و بوم چنین پهلوانان با فر و زور که بر چرخ گردون رساندند شور در ایام فترت دلیران بدند به مردی نگهدار ایران بدند گهی رزم به آتوریان ساختند گهی بر فراز آبیان تاختند کرا از زبان دری نیست تاب فراز آب را خوانده افراسیاب چو جیحون که او را چو بنگاشتند مران رود را جهن پنداشتند همان شیده که اقوام شیتا بدند به قوم فراز آب همتا بدند بر ایران همی تاختند آن گروه همه مردم آمد از ایشان ستوه دلیران ایران درین دار و گیر زهر سو به کردار درنده شیر نگه داشتند آن سریر مهی که گاه مهی بد زشاهان تهی چو گرشسب کوشد به هندو دیار سمیرامس از وی بشد زخم دار بجنگید با نامور رامسیس که خوانندش امروز سیروسریس به «ارکوشیا» بد مگر این نبرد که هندوکشش خوانده آزاد مرد همان هاکهامانش نامور که سیروس را بود هفتم پدر زبابل همی تاخت تا نینوا به آلامیان بود فرمانروا میرزا آقاخان کرمانی