ابوالقاسم فردوسی
پادشاهی خسرو پرویز
بخش ۲
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو خسرو نشست از برتخت زر برفتند هرکس که بودش هنر گرانمایگان را همه خواندند بر آن تاج نو گوهر افشاندند به موبد چنین گفت کاین تاج وتخت نیابد مگر مردم نیک بخت مبادا مرا پیشه جز راستی که بیدادی آرد همه کاستی ابا هرکسی رای ما آشتیست ز پیکار کردن سرماتهیست ز یزدان پذیرفتم این تخت نو همین روشن و مایه وربخت نو شما نیز دلها بفرمان دهید بهرکار بر ما سپاسی نهید از آزردن مردم پارسا و دیگر کشیدن سر از پادشا سوم دور بودن ز چیز کسان که دودش بود سوی آنکس رسان که درگاه و بی گه کسی رابسوخت ببی مایه چیزی دلش برفروخت دگر هرچ در مردمی در خورد مر آن را پذیرنده باشد خرد نباشد مرا باکسی داوری اگر تاج جوید گر انگشتری کرا گوهر تن بود با نژاد نگوید سخن با کسی جز بداد نباشد شما را جز از ایمنی نیازد بکردار آهرمنی هرآنکس که بشنید گفتار شاه همی آفرین خواند برتاج و گاه برفتند شاد از بر تخت او بسی آفرین بود بر بخت او سپهبد فرود آمد از تخت شاد همه شب ز هرمز همی کرد یاد ابوالقاسم فردوسی