محمد بن منور
فصل اول - حکایات کرامات شیخ
حکایت شمارهٔ ۱۱۰
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواجه امام بوعاصم عیاضی دو پسر داشت، برادر خویش بونصر عیاضی را گفت کی ایشان را به نزدیک این پیر بر، یعنی شیخ بوسعید، تا نظر او بریشان افتد و دعایشان بگوید. ایشان برفتند، چون به نزدیک شیخ رسیدند، چون نظر شیخ از دور بریشان افتاد گفت: وَصَلَ وفَهمتُ اَنْبَتهُما اللّه نَباتاً حَسَناً رسید و دانستم خدای تعالی هر دو را بنات نیکو برآرد. *** حکایات کرامات شیخ قدس اللّه روحه العزیز بیش از آنست کی این مجموع تحمل آن کند و چون ما را شرط ایجاز و اختصارست برین قدر اقتصار افتاد بعد از آنک در تصحیح اسانید و عدالت روات مجهود بذل کرده، حقّ سبحانه و تعالی برکۀ انفاس آن بزرگ تا قیام ساعت باقی داراد بحقّ محمد و عترته الطاهرین. محمد بن منور