ابوالقاسم فردوسی
پادشاهی اسکندر
بخش ۴۷
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
الا ای برآورده چرخ بلند چه داریی به پیری مرا مستمند چو بودم جوان در برم داشتی به پیری چرا خوار بگذاشتی همی زرد گردد گل کامگار همی پرنیان گردد از رنج خار دو تا گشت آن سرو نازان به باغ همان تیره گشت آن گرامی چراغ پر از برف شد کوهسار سیاه همی لشکر از شاه بیند گناه به کردار مادر بدی تاکنون همی ریخت باید ز رنج تو خون وفا و خرد نیست نزدیک تو پر از رنجم از رای تاریک تو مرا کاچ هرگز نپروردییی چو پرورده بودی نیازردییی هرانگه که زین تیرگی بگذرم بگویم جفای تو با داورم بنالم ز تو پیش یزدان پاک خروشان به سربر پراگنده خاک چنین داد پاسخ سپهر بلند که ای مرد گویندهٔ بی گزند چرا بینی از من همی نیک و بد چنین ناله از دانشی کی سزد تو از من به هر باره ای برتری روان را به دانش همی پروری بدین هرچ گفتی مرا راه نیست خور و ماه زین دانش آگاه نیست خور و خواب و رای و نشست ترا به نیک و به بد راه و دست ترا ازان خواه راهت که راه آفرید شب و روز و خورشید و ماه آفرید یکی آنک هستیش را راز نیست به کاریش فرجام و آغاز نیست چو گوید بباش آنچ خواهد به دست کسی کو جزین داند آن بیهده ست من از داد چون تو یکی بنده ام پرستندهٔ آفریننده ام نگردم همی جز به فرمان اوی نیارم گذشتن ز پیمان اوی به یزدان گرای و به یزدان پناه براندازه زو هرچ باید بخواه جز او را مخوان گردگار سپهر فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر وزو بر روان محمد درود بیارانش بر هر یکی برفزود ابوالقاسم فردوسی