هلالی جغتایی
قصیده ها
قصیدهٔ شمارهٔ ۱: خراسان سینهٔ روی زمین از بهر آن آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خراسان سینهٔ روی زمین از بهر آن آمد که جان آمد درو، یعنی عبیدالله خان آمد زهی خان همایون فر که بر فرق همایونش پر و بال همای دولت او سایبان آمد شهنشاه فلک مسند، که بهر خواب امن او ملک بر گوشهٔ ایوان کیوان پاسبان آمد قوی دستی که در میدان همت پنجهٔ رستم به پیش او فرسوده مشتی استخوان آمد سمند تند زرین نعل او خورشید را ماند که از مشرق به مغرب رفت و یک شب در میان آمد مگر از سنگ رعدست آهن پیکان خون ریزش؟ که از جا چون برخاست بر دشمن گران آمد قران کردند ماه و مشتری در طالع سعدش به این طالع چو خورشید فلک صاحب قران آمد ایا ماه فلک قدری، که بهر پابوس تو همه روز آسمان بر آستان آمد نزد مار سپهر ار فرق دشمن بر زمین یکسان بفاوت بین که ما بین زمین و آسمان آمد امان داد از کرم تا هر کسی گردد با من دل بحمدالله! لطفش موجب امن و امان آمد صفات ظاهر و اظهار آن کردم، خطا بود این بیان کردم حدیثی که بر مردم عیان آمد زبان را هیچ نقصانی نیامد اندرین گفتن ولی چون در زبان یک نقطه افزون شد زیان آمد هلالی گرچه عمری در به در می شد به هر کویی بحمدالله آخر بندهٔ این آستان آمد هلالی جغتایی