کمال الدین اصفهانی
قصیده ها
شمارهٔ ۱۳۳ - در مرثیهٔ پسر خود گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نور دو دیدگان ز لقای تو داشتم یک سینه پر زمهر و هوای تو داشتم من جان و زندگی خودای جان و زندگی گر دوست داشتم ز برای تو داشتم هر رنج و هر بلا که ز ایّام داشتم از بهر دفع رنج و بلای تو داشتم حقّا که گرچه خلق جهان عیب می کنند محراب روی خود کف پای تو داشتم تا روز هر شبی بدو پا ایستاده من دو دست برخداز دعای تو داشتم گر چه ز روزگار وفاکس ندیده بود از روزگار چشم وفای تو داشتم بر بند شد دلم که کلید مرادها رخسار خوب طبع گشای تو داشتم جای تو بی تو گردش گردون بمن نمود الحق نه این امید بجای تو داشتم با این دل شکسته و این جان ناشکیب کی طاقت فراق لقای تو داشتم؟ معذور دار، دست شریعت رها نکرد گر ماتم تو من نه سزای تو داشتم دردا و حسرتا که همه باد پاک بود امّیدها که من به لقای تو داشتم بنگر چه سخت جانم و چون سنگدل که من دم میزنم هنوز و عزای تو داشتم کمال الدین اصفهانی