کمال الدین اصفهانی
قصیده ها
شمارهٔ ۶۴ - ایضاً له
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای بزرگی که دست تریبتت پای اقبال استوار کند سایۀ مهر و مایۀ کینت ماه را فربه و نزار کند خواجۀ چرخ با همه شهرت بغلامیت افتخار کند لطف تو غنچه سازد از پیکان خشمت از آب ذوالفقار کند هر چه افلاک در نهان دارد سر کلک تو آشکار کند امر تو خاک را برقص آرد نهی تو باد را حصار کند هر زمان دست بخشش تو بزر کار یک شهر چون نگار کند همه از کیسۀ کفت باشد هر چه باد خزان نثار کند تند بادی که قهرت انگیزد روی خورشید خاکسار کند بوی ورنگی که لطفت آمیزد و سمه در ابروی بهار کند دیرها شد که بنده زادۀ تو هر شبی ناله های زار کند مانده بی نام و نان که مولانا از پی او چه اختیار کند چند در انتظار این هر دو چشم اومید را چهار کند انتظارش مده که آتش و آب نکند آنچه انتظار کند اوّلین لقمه استخوانش مده کش دهان امل فگار کند مینوازش لطف چندان کو خو فرا جور روزگار کند اگرش تربیت کنی چه شود؟ کرمت این چنین هزار کند متبرّم مشو ازین داعی ورچه ابرام بی شمار کند با چنین دخل و خرج از کرمت نکند کدیه، پس چه کار کند؟ دست انعام بر سرش میدار ورنه ترتیب پا فزار کند کمال الدین اصفهانی