کمال الدین اصفهانی
قصیده ها
شمارهٔ ۵۶ - ایضاً له
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خدایگان بزرگان و مقتدای کرام که صیت عدل تو معمار ربع مسکون شد کمال قدر ترا پایه آنچنان عالیست که اوج قبّۀ چرخش چو صحن هامون شد هزار بار فزون دیده ام که همّت تو بنردبان معالی بر اوج گردون شد زمانه از پی تعویذ بست بر بازو هر آن قصیده که در مدحت تو موزون شد مرا بکام دل بدسگال بنشاندن نه مقتضی کرم بود، لکن اکنون شد صداع حضرت عالی نمیتوانم داد که ماجرای من از مکر دشمنان چون شد ولیکن از سر ضجرت پریر ناگاهان در آن دعا که بسمع شریف مقرون شد بگفتم الحق وان هم نگفته بهتر بود که از شماتت اعدا مرا جگر خون شد خیال بود را کاختر سعادت من بدین دقیقه ز برج و بال بیرون شد ز لطفها که بر الفاظ مولوی میرفت یقین شدم که همه کار من دگرگون شد چو بعد از آنکه بکفتم تدارکی بنرفت از آنچه بود شماتت یکی ده افزون شد کمال الدین اصفهانی