ابوالقاسم فردوسی
پادشاهی اردشیر
بخش ۱
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به بغداد بنشست بر تخت عاج به سر برنهاد آن دلفروز تاج کمر بسته و گرز شاهان به دست بیاراسته جایگاه نشست شهنشاه خواندند زان پس ورا ز گشتاسپ نشناختی کس ورا چو تاج بزرگی به سر برنهاد چنین کرد بر تخت پیروزه یاد که اندر جهان داد گنج منست جهان زنده از بخت و رنج منست کس این گنج نتواند از من ستد بد آید به مردم ز کردار بد چو خشنود باشد جهاندار پاک ندارد دریغ از من این تیره خاک جهان سر به سر در پناه منست پسندیدن داد راه منست نباید که از کارداران من ز سرهنگ و جنگی سواران من بخسپد کسی دل پر از آرزوی گر از بنده گر مردم نیک خوی گشادست بر هرکس این بارگاه ز بدخواه وز مردم نیک خواه همه انجمن خواندند آفرین که آباد بادا به دادت زمین فرستاد بر هر سوی لشکری که هرجا که باشد ز دشمن سری سر کینه ورشان به راه آورید گر آیین شمشیر و گاه آورید ابوالقاسم فردوسی