ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۲۸۶ - رای زدن فریدون با قارن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بفرمود تا قارن آمد برش سر پهلوان همه لشکرش بدو گفت گفتم تو را من ز پیش که از ره بتابد چنان زشت کیش چو آمدش گنج و بزرگی به دست شد از گوهر خویش یکباره مست بدو گفت قارن که شاه جهان ندیده ست از او آشکار و نهان گناهی جز آن کاندر این چندگاه نیامد همی باز نزدیک شاه بهانه همی سازد آن دیوزاد که بر کشور و مرز بردم بکار وگر راست خواهی سخن راست گفت همه باختر با بهشت است جفت چنان کردش آباد چون من شنود که هرگز بدین آبداری نبود چو اندیشه ی شاه در دل بماند به نامه به درگاه بایدش خواند اگر سر بتابد، نیاید به در به پیگار او من ببندم کمر بفرمود تا رفت پوینده پیش به قارن بگفت آن همه کمّ و بیش چنان کز دبیران خسرو شنید همی پهلوان لب به دندان گزید ایرانشاه