ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۲۶۸ - خواندن ساکنان شهر به تسلیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فرستاد از ایرانیان دو هزار به لشکرگه مردم کینه دار بدان تا نیارد به تاراج کس نباشد سپه را بدان دسترس وزآن پس سوی شهر پیغام کرد که شاه شما کارِ بس خام کرد از او زیردستان خود خواستیم بدان آرزو نامه آراستیم مرا ناسزا گفت و شاه مرا ز بن ننگرید او سپاه مرا گناه از نخست از وی آمد پدید که از رای شاه جهان سرکشید چو بگذشتم از آب، کردم درنگ مگر سرش برگردد از راه جنگ دهد زیردستان ما باز جای نبودش جز از رزم و پرخاش رای سپه پیشم آورد و صف برکشید کنون بودنی بود و بود آنچه دید شما سربسر در پناه منید همان در پناه سپاه منید اگر بودی او بر شما مهربان از او مهربانتر منم بی گمان وگر با شما او نکوکار بود خردمند بود و بی آزار بود فریدون فرّخ بی آزارتر خردمندتر، هم نکوکارتر نه از بهر ویرانی آمد سپاه جز از داد و بخشش نفرمود شاه به چیز شما نیست ما را نیاز همان به که این در گشایید باز وگرنه ز ما رنج یابید بهر اگر ما به شمشیر گیریم شهر ایرانشاه