ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۲۵۷ - هدایای فریدون به کوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فرستاد مر کوش را خواند پیش چو آمد، نشاندش بنزدیک خویش یکی مایه ور پایگه ساختش فراوانش بستود و بنواختش چو برگشت و آمد بنزدیک شاه یکی خلعت آراست او را پگاه ز تخت گرانمایه و تاج زر پرستنده خوبان زرّین کمر از اسبان تازی و هر گونه ساز ز خوبان چنگی و بربط نواز هزار اشتر ماده پر خواسته یکایک به دیبا بیاراسته صد از زرّناب و صد از بویها صد از جامه و گونه گون مویها دگر آلت رزم و ساز یلی زره بود با خنجر کابلی درفشی گرانمایه ی پُربها بدو داد با پیکر اژدها از آن خواسته خیره شد چشم کوش ز شادی روانش برآمد بجوش ندید و ندارد کس آن را به یاد که خسرو فرستاد زی دیوزاد ز خورشید دریا چو آمد بجوش بپوشید تن جامه ی شاه، کوش بر اسب شهنشاه گیتی نشست کمر بر میان بَست و بگشاد دست همی راند با قارن نیکخواه چنین تا رسیدند در پیشگاه دو کرسی نهادند در پیش تخت نشستند با شاه دو نیکبخت به دست خودش خسرو دادگر ز فیروزه دادش کیانی کمر بدو گفت شاه از ره مرغوا که فیروز بادی و فرمانروا کمر بر میان بست کوش سترگ به فرمان کو شهریار بزرگ دو رخ کوش بر خاک تیره پسود نیایش همی بر ستایش فزود ایرانشاه