ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۲۴۱ - محاصره ی طولانی شهر خمدان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو دارای چین دید کآمد سپاه همه خیمه ها دید بی راه و راه ببخشید دروازه ها بر سران سرا را ذبس داد بس بیکران بیاراست باره به مردانِ مَرد به هر برج عرّاده برپای کرد ز بس منجنیق و کمانهای چرخ ز بیمش نهان کشته گردنده چرخ به گِردش یکی کنده بودی بزرگ که نتوان بریدنش پیل سترگ ره از شهر ببرید و در بست آب سپاهی و شهری یله کرد خواب سپهبد دگر روز بر گرد شهر برآمد بدید آن گزاینده زهر دژم گشت و در کارش اندیشه کرد پس آهنگ آن مایه ور بیشه کرد بیاورد چندان درخت بلند که پیل از کشیدن همی شد نژند به هر جای بر منجنیقی نهاد به سنگ گران دست را برگشاد کمانور ببارید تیر از دو روی سپرور پیاده شده رزمجوی دو ماه این چنین رزم، پیوسته بود ز هر دو سپه کشته و خسته بود گشادن نشایست خمدان به جنگ جهان بر دل سروران گشته تنگ دگر باره گردان به جنگ آمدند بسی خسته ی تیر و سنگ آمدند همی رزم کردند روزی دوبار به سنگ و به پیکان زهر آبدار دگر چاره ماه اندر این شد درنگ نشد باره ویران به تیر و به سنگ سپهدار قارن ز چاره بماند جهان آفرین را فراوان بخواند خزان آمد و روزگار دمه ز چاره بماندند گردان همه بسی کشته آمد ز هر دو سپاه بسی خسته بر سنگ و گشته تباه ایرانشاه