ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۱۸۷ - نامه ی فرارنگ به پدر درباره ی پیروزی فریدون و بند کردن ضحاک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز ناگه بیامد سرِ ماهِ نو فرستاده ی مادرِ شاهِ نو فرارنگ کاو دخت طیهور بود که از تخت یک چند رنجور بود نبشته چنین بود دست دبیر که فرخنده شاها، تو رامش پذیر که فرزندِ من فر خجسته نهاد فریدون که بر شاه فرخنده باد ز یزدان همه کامگاری بیافت چو از کوه بر جنگ دشمن شتافت به یک زخم ضحاک را کرد پست دو دست و دو پایش به آهن ببست ز یونان کنون جای زندان اوست همه قلعه ی پرگزند آنِ اوست یکی غلّ برگردنش برنهاد که تا جاودان کس نداند گشاد نه افسون کند کار و نه جادوی ز یزدان شناسیم این نیکوی که گیتی ز جادوپرستان برست ز ضحّاکیان کس نیاید بدست همه گنج او کرد تاراج، شاه به ارزانیان بخش کرد و سپاه چو از نامه بشنید شاه این سخن رمید از روانش غمان کهن ز شادی دل و جانش آمد بجوش خروشی خروشید وزو رفت هوش پرستنده بر روی او زد گلاب چو هشیار شد خسرو نیمخواب بفرمود تا پیش لشکر بخواند چو دستور شاه این سخنها براند ز لشکر برآمد به خورشید غو که پیروز بادا جهاندار نو فرستاده را داد بسیار چیز چنان شد که چیزش نبایست نیز ببخشید گنجی به ارزانیان کرا بیشتر بود رنج و زیان از آن مایه ور گنج، بسیار شهر شد آباد و مردم بسی یافت بهر همه شهر می خورد با رود و نای به یاد فریدون گیهان خدای ایرانشاه