ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۴۲ - نواختن آتبین کوش پیل دندان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فرستاد و مرکوش را پیش خواند ببوسید و نزدیک خویشش نشاند بدو گفت کای نیک فرزند من گرامیتر از خویش و پیوند من تو آن کردی امروز با دشمنم که خشنود گشت از تو جان و تنم ببخشید چندانش از خواسته که شد کار کوش از سر آراسته بسی اسب بخشید و تیغ و سپر کلاه و قبا و کیانی کمر چنین گفت با مردمان آتبین که امشب دژم بود سالار چین هم امشب سوی بیشه باید کشید به بیشه ز دشمن شدن ناپدید نباید که فردا چو جنگ آورند همه نام ما زیر ننگ آورند بدو کوش گفتا جز این است رای که از ما چو پردخته بینند جای شود خیره دشمن بیاید ز پی نه لشکر بماند نه سالار کی اگر شاه لشکر سپارد به من گزیده سواران این انجمن برایشان من امشب شبیخون کنم ز دشمن در و دشت پر خون کنم که دشمن همه خفته باشند پاک ندارد کس از ما به دل ترس و باک ز گفتار او آتبین خیره ماند بسی آفرین بر تن کوش خواند ایرانشاه