ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۲۸ - جنگ ماهنگ و مهراج، و آگاهی مهراج از کار جمشیدیان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در آن بیشه آن مردمان روز و شب گریزان، خلیده دل و خشک لب ببودند یکچند، تا شاه چین سوی رزم مهراج شد پر ز کین به مهراجیان اندر آمد شکست از آن نامداران سواری نرست پسرش اندر آن رزمگه کشته شد سر تخت مهراج برگشته شد از آن درد یکچند بیمار گشت به چشم همه سرکشان خوار گشت سگالش همی کرد تا چون کند که خنجر ز ماهنگ پر خون کند ز کارآگهانش کسی بازگفت که دخترش جمشید را بود جفت دو فرزند دارد از او همچو ماه نهان گشته هر سه در ایوان شاه نه بینند هر سه به روز آفتاب نه از بیم ضحاک یابند خواب چو مهراج بشنید برجست زود به گوینده بر مهربانی فزود بدادش بسی جامه و سیم و زر چه اسب و ستام و کلاه و کمر بدو گفت کاکنون رسیدم به کام خورش خواست و رامشگر و رود و جام به ضحّاک جادو یکی نامه کرد فروغ دروغ از سر خامه کرد اگرچه نکوهیده باشد دروغ رهاننده باشد چو گیرد فزوغ دروغ از بنه هیچ نتوان شنود خنک هر که کم گفت اگر کم شنود ایرانشاه