خواجه عبدالله
طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات
بخش ۱۵۰ - و من طبقة الخامسة ایضاً ابوالحسن الصوفی البوشنجی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نام وی علی بن محمد احمد بن سهل. از یگانگان جوانمردان خراسان بود باعثمان حیری دیده و بعراق بابوالعباس عطا و جریری صحبت کرده، و بشام طاهر مقدسی و بوعمر دمشقی صحبت کرده، و با شبلی مسایل گفته و عالم بوده بعلوم و معاملات نیکو، و نیکو طریقت در فتوت و تجرید وکوشنده درویشی را. لکن شیخ الاسلام گفت: در کار وی نه دور فابوده مگر در عقیده ویرا خللی بوده یا خطائی در سخن واللّه اعلم. در سنة ثمان و اربعین و ثلثمائه برفته و از پوشنگ بوده و به نشاپور نشسته و جایگاه آنجا داشته،و طریقت صوفیان، نیکو دانسته، و سفرهاء نیکو کرده او ایذ که عهد کرده بود: که هر که مرا احتلام افتد، چیزی بدهم بدرویش. که آن از خلل افتد در لقمه یا اندیشهٔ نه راست. وقتی در بادیه بود، ویرا احتلام افتاد و تنها بود، ازار پای بیرون کرده و بر مغیلان افگند تا هر که فرا رسید فرا گیرد، وفا کردن عهد را. ویرا پرسیدند از تصوف: گفت: اسم و لا حقیقة و قد کان قبل حقیقة ولا اسم. بوعثمان مغربی گوید: پرسیدند ویرا: که ظریف که بود؟ گفت: الخفیف فی ذاته و اخلاقه و افعاله و شما یله من عیر تکلف و سئل عنه ما المروة؟ قال حسن السر و قال من ذل فی نفسه رفع اللّه قدره، و من عزفی نفسه اذله اللّه فی اعین عباده خواجه عبدالله