خواجه عبدالله
طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات
بخش ۸۱ - و من طبقة الثانیه محمدبن الفضل البلخی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساکن سمرقند، و هومحمد بن الفضل بن العباس بی حفص، و کنیه ابوعبداللّه. اصل او از بلخ است، او را از بلخ بیرون کردند بی گناه بسبب مذهب وی. روی فرا شهر کرد. و بر ایشان نفرین کرد. شیخ الاسلام گفت: که پس ازو از بلخ هیچ صوفی نخاست. به سمرقند رفت، او را آنجا قاضی کردند، خواست که حج کند رفت بنشاپور، از وی مجلس خواستند، بر کرسی شد گفت: اللّه اکبر و لذکر اللّه اکبر «سوره عنکبوت آیه ۴۵» و رضوان من بود در سنه تسع عشر و ثلثمائه. صحبت کرده با احمد خضرویه٭ و بجز از وی از بلخ بوده. یقال محمد بن الفضل سمسار الرجال. شیخ الاسلام گفت: که بوبکر واسطی٭ گوید، و خود هیچکس چنون گوید، و حکایت کم کند، کی وی سخن خود گوید حکایت کند یکی از آن اینست، که وی گفت: محمدبن الفضل بلخی گفت: آن چیز که ببود او همه نیکویها شود، و به نبود او همه زشتها زشت شد، آن استقامتست. شیخ الاسلام گفت: سخت نیکو گفت: فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ «سوره هود آیه ۱۱۲» یکی گفت مصطفی را . که مرا وصیتی بکن «گفت»: قل آمنت باللّه ثم استقم بگو که یکی وران بپای خواجه عبدالله