اسیری لاهیجی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۸: دردا که ز درد تو بدرمان نرسیدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دردا که ز درد تو بدرمان نرسیدیم زین غم دل و جان رفت بجانان نرسیدیم بسیار دویدیم بسر در پی مطلوب سر در طلبش رفت و بسامان نرسیدیم در کوچه عشق تو همه عمر برفتیم آمد بسر این عمر و به پیشان نرسیدیم در بادیه عشق تو سرگشته حیران چندانکه دویدیم بپایان نرسیدیم معروف بعرفان شده ام لیک چه حاصل در معرفت کنه تو ای جان نرسیدیم گفتند فنا شو که رسیدی بحقیقت چون مائی ما رفت عجب زان نرسیدیم از بهر دل ریش اسیری همه عالم مرهم شد و زان نیز بدرمان نرسیدیم اسیری لاهیجی