اسیری لاهیجی
غزل ها
شمارهٔ ۹۹: در بزم وصل یار مرا گرچه بارنیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در بزم وصل یار مرا گرچه بارنیست جز جست و جوی او دگرم هیچ کارنیست دیار در دو کون ندیدیم غیر دوست زیرا درین دیار کسی غیر یار نیست گوید خرد که از غم عشقش کنار جو دریای عشق را چه کنم چون کنار نیست مست شراب عشق نه بیند غم خمار هر مستی دگر که بود بی خمار نیست جز شربت لب تو اگر شهد و شکرست در کام جان خسته دلان خوشگوار نیست روز قیامت است مرا ای مراد جان روزی که سرو قامت تو درکنار نیست بر جان ماست ز آتش عشق تو داغها دردا که سوز و درد دلم در شمار نیست تا شد قرار گاه غمت جان بیقرار بی درد عشق حال دلم بر قرار نیست جز سوز جان و داغ دل و عجز و نیستی جان مرا بعشق اسیری شعار نیست اسیری لاهیجی