اسیری لاهیجی
غزل ها
شمارهٔ ۶۹: با روی تو از جنت اعلی نتوان گفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با روی تو از جنت اعلی نتوان گفت با قد تو از قامت طوبی نتوان گفت با کفر خم زلف تو ترسا صفتان را جز قصه زنار و چلیپانتوان گفت در مجلس رندان خراباتی بی باک جز ذکر می و شاهد رعنا نتوان گفت مرآت جمال رخ جانان بحقیقت جز جان و دل پاک مصفا نتوان گفت از ما و منی پاک شو و وصل طلب کن در مجلس وصلش سخن از ما نتوان گفت پنهان ز همه راز دل ای جان و جهانم گوئیم بتو گر چه هویدا نتوان گفت سردهنش هیچ نگفتیم بزاهد با جاهل کج فهم معما نتوان گفت با خلق مکن فاش دلا سرحقیقت با غیر خدا سر خدا را نتوان گفت با آن لب جانبخش اسیری که تو دانی افسانه افسون مسیحا نتوان گفت اسیری لاهیجی