اسیری لاهیجی
غزل ها
شمارهٔ ۸: تا نقاب از مه رخسار تو برداشت صبا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا نقاب از مه رخسار تو برداشت صبا یافت از پرتو حسن تو جهان نور و صفا از تجلی جمال تو دل و جان جهان مست و لایعقل و شیداست زهی حسن لقا جز جمالی که بهر لحظه نماید رخ دوست نیست درد دل ما را بجهان هیچ دوا بیخود از باده عشقند چه هشیار و چه مست همه مست می وصلند چه شاه و چه گدا وارهید این دل دیوانه ز اندوه فراق تا که دربزم وصال تو ز خود گشت فنا محرم سر نهان آمد و عارف بیقین هرکه حسن رخ تو دید عیان از همه جا دید خورشید جمالت ز همه ذره عیان هرکه وارست اسیری ز حجاب من و ما اسیری لاهیجی