خیالی بخاری
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۳: گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر همچونی دم می زنم از سوز دل خون می رود ور خامشم در چنگ دل کارم به قانون می رود دل از سر دیوانگی شد در پی مقصود و من حیران که آن بی دست و پادوراست ره چون می رود تا از سر زلفت صبا بوی وفاداری شنید مستانه می آید در آن زنجیر و مجنون می رود از درّ وصلت کآن گهر در قعر عمان غم است چون یاد می آرد دلم از دیده جیحون می رود افسانه خوانم چون مرا از زلف آزاری رسد زخم چنان ماری اگر دانم به افسون می رود گر نه خیالش در درون آمد خیالی از چه رو نقش خیال دیگری از دیده بیرون می رود خیالی بخاری