خیالی بخاری
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۴: کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی کآشفتهٔ سودای آن زنجیر مو آمد به هرجا رفت چون مجنون نمون شهر و کو آمد به باغ از نکهت زلفت شبی سنبل صلا درداد صبا عمری در این سودا برفت و مشگبو آمد به اشک این بود دی عهدم که ننهد پا به روی من ز عین بیرهی عهدم دگر کرد و به رو آمد مرا حاصل همین بس از سرشک خویش ای مردم که بار دیگر آب رفتهٔ بختم به جو آمد پس از چندین سخن رمزی ز می گفتم به مخموران صراحی را ز گفتارم همی در دل فرو آمد اگرچه رفت بر باطل خیالی حاصل عمرت چه غم چون در دل شیدا خیال روی او آمد خیالی بخاری