خیالی بخاری
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۱: دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از که دید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از که دید جانب رویش اشارت کرد شمع و لب گزید در صفات گوهر سیراب دندان صدف چون دهن بگشاد از گفتار او دُر می چکید کاکل و زلفش سیه کاری عجب از سر نهد در سیاست گرچه این را بست و آن را سر برید آه درد انگیز را از آتش دل فاش کرد لاجرم زاین گرم نرمی باید او را برکشید تا که عمر رفته بر من باز گردد ساعتی دل ز پی فریاد می کرد و سرشکم می دوید چون ز مژگانش خیالی ناوکی کرد التماس غمزهٔ او هردمی فرمود گفت از من رسید خیالی بخاری