سراینده فرامرز نامه
فرامرزنامه
بخش ۱۴۳ - رفتن فرامرز به سوی باختر و پراکنده شدن لشکر ایرانیان در کشتی از یکدگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چوآمد از آن مرز و کشور به در عنان کرد پیچان سوی باختر زخشکی از آن پس به دریا رسید یکی بی کران ژرف دریا بدید که پیوسته بود او به دریای چین تو گفتی که غرقست در وی زمین به یک سال کشتی گذشتی برآن بفرمود گرد جهان پهلوان چهل پاره کشتی بپرداختند بدان ژرف دریا برانداختند زچین و زما چین برآورد پیش به آب اندرون مرد پاکیزه کیش چو شش مه در آن ژرف دریا برفت ازآن پس که ماه اندرآمد به هفت برآمد زناگه یکی تندباد که ملاح از آن سو نبودش به یاد همه کشتی از هم پراکنده کرد زدریا و کشتی برآورد گرد سپاه و سپهبد زهم دور کرد دل وجان آن جمله رنجورکرد از آن باد،یکسر پریشان شدند زدرد جدایی خروشان شدند سپهبد فرامرز با جفت خویش ابا پیر ملاح دلگشته ریش به جایی فتادند همچون بهشت جزیری پر از مردم و پر زکشت همه بیشه پر بود از میوه زار همه کوه و هامون پر از لاله زار سوی آن جزیره نهادند روی خروشان از آن درد و از های وهوی چو کشتی زدریا کنار آورید بسی مردم آمد در آنجا پدید سران همچو اسب و به تن،آدمی دل پهلوان گشت از ایشان غمی از آن اسب چهران تنی سی وچل برفتند نزدیک آن شیر دل ستایش نمودند بر پهلوان زبانشان ندانست مرد جوان پر از غم شدش دل زگفتار شان ندانست و آگه نه از کارشان نیایش بسی کرد و نالید زار خروشید در پیش پروردگار زجان آفرین خواست روز بهی که پیش آردش خوبی وفرهی ببخشید یزدان به فیروز و راد دربسته بر روی او برگشاد سراینده فرامرز نامه