سراینده فرامرز نامه
فرامرزنامه
بخش ۹۸ - رزم فرامرز با ده پهلوان و کشتن ایشان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سپهبد برآمد به کردار شیر بغرید چون اژدهای دلیر به دست اندرون گرزه سرگرای به زیر اندرون باره بادپای چو تنگ اندر آمد بدان هندیان دمنده به کردار شیرژیان بدان ده مبارز،یکی حمله برد به اسب نبردی یکی پی فشرد یکی را کمربند بگرفت و پشت برآورد بر دیگری زد بکشت یکی را کمربند بگرفت و سر بپیچید و زد بر سرآن دگر دم اسب دیگر سواری گرفت بگرداند بر گرد سراز شگفت به سان فلاخن بینداخت تیز ابر دیگری آن یل پرستیز به یک زخم دو کشته شد زان چهار دو دیگر بیامد بر نامدار به شبگیر تا گشت خورشید راست گهی تاختند از چپ و گه ز راست چنان ده دلاور که با ده هزار برابر بدندی گه کارزار همه از پی مردی و نام و ننگ یکایک بدادند سر را به جنگ زپیمان گری شاه بی هوش وداد چنان نامداران ابر باد داد دل رای،پرکین بدی از فراز نگهدار پیمان شد از پیش باز فرامرز گفتا به رای گزین ابا شاه با دانش و بافرین به پیمان کنون باج و بپذیر و ساو چو بگریخت از شیر درنده گاو چو بشنید از او شاه هندی سخن غمی گشت از آن پهلو پیلتن سگالید تدبیر تا چون کند کز ایرانیان دشت پرخون کند به کار اندر آورد پند وفریب دلش رفت بر سوی مکر ونهیب به شیرین زبان گفت با پهلوان که ای شیر دل گرد روشن روان فرود آی و بنشین و رامش پذیر بدین فرخی باده و جام گیر بگروم به پیمان و وعده درست بدان ره روم من که فرمان توست چو روشن شود کشور از آفتاب سرنامداران درآید به خواب شود تازه دل ها به دیدار تو بسازیم برآرزو کار تو به گفتار،شیرین،به دل پر دروغ درونش بدان نامور بی فروغ فرودآمد از بارگی شیردل به دست اندرون،خنجر جان گسل ندانست کز مکر،روباه پیر همی دام سازد ابر نره شیر چه گفت آن خردمند بیدار دل چو دشمنت گشتست آزرده دل منه دل به گفتار شیرین او کزآن خرمی،تلخی آرد به روی نشستند با رای هندی به هم فرامرز و نام آوران،بیش و کم سراینده فرامرز نامه