سراینده فرامرز نامه
فرامرزنامه
بخش ۴۵ - این سخن چند،مصنف در باب خود و نیرنگ روزگار گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زجور زمانه دلم گشت سیر در این صبر واین کوره اردشیر چنان دان که در یوم پیروز یاد که بردوستان جمله فیروز باد چه کهتر چه مهتر هر آن کس که هست همه شاد و خرم هم از باده مست جهان را به شادی همی بسپرند همه با می و رود و رامشگرند منم بی می و رود با یک سرود نه یار و نه همدم نه آوای رود یکی روستا بچه فرسیم غلام و دل پاک فردوسیم نبینم همی لطف نیک اختری شده مونسم دایما دفتری کجا آفتابی که تف بخشدم مگر چهره خسته بدرخشدم کجا کیقبادی که یادم کند به چربی همی بخت شادم کند گرم روغنی بودی اندر چراغ وزین نیک و بد نیز چندی فراغ دهانم همی گوهران ریختن زبرجد به لؤلؤ درآمیختن سپاس از یکی شاه پروردگار که گرچه حسابی درین روزگار چو نرگس،همه جام و لیکن تهی به خانه،خداوند،آنگه رهی جهان را نماند به کس پایدار کشد یک به یک نیک و بد روزگار مرا گر نه باغست و کاخ بلند نه میوه که خیزد به شاخ بلند براین زشتی از وی نباید برید چو باید چنان پرده دی درید کنون بازگردم به گفتار سرو چراغ مهان سرو ماهان مرو سراینده فرامرز نامه