سراینده فرامرز نامه
فرامرزنامه
بخش ۴۱ - آمدن فرامرز در غار و دیدن گنج نوش زاد بن جمشید و سرگذشت آن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در آن گه که برشد خروش خروس برآمد یکی چهره سندروس به شادی، فرامرز یل شد سوار به پیش اندرون بیژن نامدار درآمد در آن غار تار ارجمند شه و لشکر و پهلوان بلند درآمد فرامرز آنجا فرود همی داد بر بیژن یل درود نخستین در آن گنج شد پهلوان یکایک نشستند با آن گوان بیامد یکایک سوی نردبان دری دید بسته همی مرزبان همه بند و زنجیر او برشکست برآن مرمری بر فراکرد دست درون شد فرامرز با آن سران یکی هشت صفه بدید اند آن به هر صفه گنجی نوآراسته دگر کرد دالان ز بس خواسته نهاده زعاج و زبرجد سریر زپنجا و ده تاج خوش دلپذیر زهر سو سلاح و کمند یلان نهاده بسی جامه هندوان زر و مشک و کافور و عود وعبیر فتاده چو خرمن شمارش بگیر همه خوشه زیرکران تاکران وزان خیره شد دیده پهلوان بدان تخت زرین یکی خفته بود به دیباش در چهره بنهفته بود جهان پهلوان زان در افکند رخت کیانی تنی دید همچون درخت بیالوده عنبر به روی سمن چو سرو اوفتاده به روی چمن تو گفتی زجانش کنون شسته اند به شیر و می و مشک و خون شسته اند گشاده دو ابروی نرگس به هم به سینه همین بازوان کرده غم تنش تازه همچون گل اندر بهار دژم رویش از گردش روزگار فراوان به انگشتش انگشتری به چهره سهیل و به رخ مشتری سفیدش تن و چهره زرد آمده تو گویی کنون از نبردآمده نهاده به بالین کمان وکمند همان ترکش و تیر وتیغ و پرند زکوپال تیغش جهان پرنهیب تو گویی زگیتی ندارد شکیب سراینده فرامرز نامه