ابن یمین
قطعه ها
شمارهٔ ۴۶٧: آنکه کارش ز ابتدا تا انتها - یاوگی و هرزه گوئی بود و بس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنکه کارش ز ابتدا تا انتها یاوگی و هرزه گوئی بود و بس وانکه از عهد شبابش تا بشیب میل سوی فتنه جوئی بود و بس در جهان زد آتشی از طلم و زان حاصلش بی آبروئی بود و بس خواست تا گردد وزیر اما نشد ز آنکه کارش زشتخوئی بود و بس گر باستحقاق بودی کارها کار آن دون مرده شوئی بود و بس با عقل کار دیده بخلوت حکایتی میکردم از شکایت گردون پر فسوس گفتم ز جور اوست که اصحاب فضل را عمر عزیز میرود اندر سر یئوس از قرص آفتاب نهد خوان جاهلان و ارباب علم را ندهد ذره ئی سبوس زالیست سالخورده بدستان گشاده دست و او بر مثال رستم و دانا چو اشکبوس دانا فرود وار درین سر گرفته حصن بیجرم و چرخ در طلبش کینه ور چو طوس گفت از برای عزت ارباب جهل نیست کاورنگشان نهد فلک از عاج و آبنوس بر پای باز بند نه بهر مذلتست تاج از پی شرف نبود بر سر خروس مردان که از علائق دنیا مجردند هرگز نظر کنند بزینت چو نو عروس این فخر بس که چهره دانا گه جدال باشد چو لعل و گونه نادان چو سندروس عقلم چو پای بر سر افلاک مینهد گو جاهلش مکن بهمه عمر دستبوس چون همت تو نوبت شاهی همیزند گو از درت مرو بفلک بر غریو کوس ابن یمین