ابن یمین
قطعه ها
شمارهٔ ۴۴۴: علاء دولت و دین آن وزیر شاه نشان - که میدهد دل و دستش چو بحر و کان گوهر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
علاء دولت و دین آن وزیر شاه نشان که میدهد دل و دستش چو بحر و کان گوهر اگر ز بحر کف او سحاب رشحه برد کند چو قطره پراکنده در جهان گوهر بخواند ابن یمین را و گفت ساخته اند ردیف شعر ازین پیش شاعران گوهر ترا که ابن یمینی چو هست آن قدرت ردیف مدحت من کن بامتحان گوهر نثار حضرت او کردم امتثالش را ز گنج خاطر خود گنج شایکان گوهر یکی قصیده بگفتم که مطلعش اینست ز هی عقیق تو افشانده بر روان گوهر بسمع خواجه رسانیدم از کرم فرمود که هست قیمت شعر تو بیکران گوهر ز بسکه تربیتم کرد امیدوار شدم که یابم از کف راد خدایگان گوهر گذشت عمر و کسی در کنار من ننهاد بغیر مردمک چشم در فشان گوهر چو دید مردم چشم از کنار فاقه من ز روی مردمی آورد در میان گوهر چو ریسمان شدم از بار انتظار نزار که جمع کی کنم ایا چو ریسمان گوهر اگر چه وعده احسانش امتدادی یافت هنوز هست امیدم که ناگهان گوهر بیابم از کرمش ز آنکه گوهرش پاکست خلاف وعده نیاید از آنچنان گوهر ابن یمین