ابن یمین
قطعه ها
شمارهٔ ۴٠۴: با عطارد گفتم آخر با تو دارم نسبتی - چند بد مهری کنی به زین غم کارم بخور
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با عطارد گفتم آخر با تو دارم نسبتی چند بد مهری کنی به زین غم کارم بخور گفت کای ابن یمین گر قدرتی بودی مرا کی بدینسان گشتمی گشتمی گرد جهان آسیمه سر اکثر اوقات باشد درو بال و احتراق بر سر تیرم همیدارد فلک زیر و زبر رونق کارت ز دستم بر نیمآید ولیک خواهمت گفت از سر اشفاق پندی معتبر از کریمان چون جهان خالی همی بینی مکن بعد از این عمر گرامی در سر بوک و مگر در جگر خوردن بسر بر عمر و بهر یک دو نان در پی دو نان مپوی و آبروی خود مبر هر که میخواهد که باشد از هنر با آبروی سهل باشد گر نباشد در کف او سیم و زر آهن و فولاد را بنگر که چون شد آبدار سهل باشد گر نباشد در کف او سیم و زر آهن و فولاد را بنگر که چون شد آبدار بر چسان هنگام ضربت میکند پیدا گهر از کدورات حوادث چونکه ماند با صفا آبروی کوه باشد چشمه ساران هنر ابن یمین