ابن یمین
قطعه ها
شمارهٔ ۴٠٠: شهریارا آن شنیدستی که روزی در شکار - شاه کسری کرد سوی پیر دهقانی گذر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شهریارا آن شنیدستی که روزی در شکار شاه کسری کرد سوی پیر دهقانی گذر پیر دهقان جوزبن میکشت با او گفت شاه نیستی گوئی بتحقیق از فلاحت با خبر جوزبن گویند نارد کمتر از سی سال بار تو کجا یابی از و بر، روزگار خود مبر گفت ما خوردیم بر از کشته های دیگران هر که آید گو بری از کشته های ما بخور شاهرا از وی خوش آمد اینسخن گفتا که زه یکهزار از بهر وی گنجور شه بشمرد زر پیر گفت ار کشت غیری بر بسی سال آورد کشت من باری بیکروز آمد ایخسرو ببر شاه کسری بهر تحسین بار دیگر گفت زه خازنش چون بار اول داد زر بار دگر من کنون ز آن پیر دهقان هیچ کمتر نیستم صد ره از کسری تو خود هستی برتبت بیشتر کرده ئی شعر مرا صد بار تحسین و نشد یکره احسان همره تحسینت ای جمشید فر کی توانم کرد حمل اینحال بر تقصیر شاه طالع بد حال من شد موجب حرمان مگر ابن یمین