ابن یمین
قطعه ها
شمارهٔ ٢٠٧: اتفاقم شب دوشین بوثاقی افتاد - کاندرو بود حریفی صنمی حور نژاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اتفاقم شب دوشین بوثاقی افتاد کاندرو بود حریفی صنمی حور نژاد من و او بر صفت وامق و عذرا با هم کرده از اول شب خلوت و عشرت بنیاد ناگه آن چارده شب ماه بتم را در سر هوس باختن یک ندبی نرد افتاد مهره از کیسه برون کرد و بگسترد بساط پنج تا خصل باوستادی خود طرحم داد کعبتین را چو بمالید بسیمین کف دست از دل طاسک پولاد برآمد فریاد وه که در بازی فارد چه ظرافتها کرد ذوق آنم نرود در همه عمر از یاد من چو نقد دل و جانرا بنهادم پیشش او زلب یکدو سه تا بوسه گروگان بنهاد ده هزارش حیل و مکر بهر باختنی بیشمارش نکت و غمز بهر نطق گشاد گفتمش گر تو اشارت کنی امشب فردا خانه گیرم بسر کوی تو ایحور نژاد گفت سهل است ترا بر سر و چشمم جایست گفتم ایماه خدا عمر طویلت بدهاد در سبکباری منصوبه ندیدم مثلش در همه عرصه آفاق ندیم و استاد تا بدان دم که بزد داو و تمامی وا برد کافرین بر هنر و بازو و بر دستش باد مدتی بود که تا ابن یمین بود ملول شب دوشین گره بسته ز کارش بگشاد ابن یمین