ابن یمین
قطعه ها
شمارهٔ ١٧٠: ما را حکایتی عجب افتاد با ملک - ناید بیان حالت آنهم بشرح راست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما را حکایتی عجب افتاد با ملک ناید بیان حالت آنهم بشرح راست در عمرها بکلی آن کس نمیرسد اما چه گویمت که زجز وی آن چه خاست خاطر بسوخت زاتش فکرم که هر صباح وجه معاش را جهتی روشن از کجاست جستم ز پیر عقل درین باب اشارتی تا چیست آنکه درد مرا موجب دواست گفتا که اهل فضل چو پیل اند و جای نیک گر نیست بیشه درگه میمون پادشاست اکنون ز بیشه قطع نظر کرده ام بکل ور چه نیاز من سوی درگاه کبریاست درگاه شاه مشرق و مغرب نظام دین خورشید آسمان جهان سایه خداست شاها بحال من نظری کن ز راه لطف قلب مرا ز تو نظر لطف کیمیاست شد مدتی مدید که خاک جناب تو در چشم رنج دیده من بنده توتیاست تو خود بگو که با چو تو شاهی هنر پناه بی بهره از کفاف چو من بنده کی رواست ابن یمین که بلبل گلزار مدح تست از لطف طبع تو نسزد این که بینواست ابن یمین