بیهقی
تاریخ بیهقی | دفتر دهم
آغاز دفتر دهم | آغاز مجلد دهم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
و در آخر مجلّد تاسع سخن روزگار امیر مسعود رضی الله عنه بدان جایگاه رسانیدم که وی عزیمت درست کرد رفتن بسوی هندوستان [را] و تا چهار روز بخواست رفت و مجلّد بر آن ختم کردم و گفتم درین مجلد عاشر نخست دو باب خوارزم و ری برانم و بودن ابوسهل حمدوی و آن قوم آنجا و بازگشتن آن قوم و ولایت از دست ما شدن و خوارزم و آلتونتاش و آن ولایت از چنگ ما رفتن به تمامی بگویم تا سیاقت تاریخ راست باشد، آنگاه چون [از آن] فراغت افتاد به تاریخ این پادشاه باز شوم و این چهار روز تا آخر عمر بگویم که اندک مانده است، اکنون آغاز کردم این دو باب که در هردو عجائب و نوادر سخت بسیار است، و خردمندان که درین تأمل کنند مقرر گردد ایشان را که به جهد و جدّ آدمی اگر چه بسیار عدت و حشمت و آلت دارند کار راست نشود و چون عنایت ایزد جل جلاله باشد راست شود. و چه بود از آنچه باید پادشاهی را که امیر مسعود رضی الله عنه را آن نبود از حشم و خدمتکاران و اعیان دولت و خداوندان شمشیر و قلم و لشکر بی اندازه و پیلان و ستور فراوان و خزانهٔ بسیار؟ اما چون تقدیر چنان بود که او در روزگار مُلک با درد و غبن باشد و خراسان و ری و جبال و خوارزم از دست وی بشود چه {ص۹۰۲} توانست کرد جز صبر و استسلام؟ که قضا چنین نیست که آدمی زهره دارد که با وی کوشش کند. و این ملک رحمه الله علیه تقصیری نکرد، هر چند مستبد به رای خویش بود شب و شبگیر کرد، و لکن کارش بنرفت که تقدیر کرده بود ایزد عز ذکره در ازل الآزال که خراسان چنانکه بازنمودم رایگان از دست وی برود و خوارزم و ری و جبال همچنین، چنانکه اینک باز خواهم نمود تا مقرر گردد. والله اعلم بالصواب. بیهقی