جمال الدین اصفهانی
قصیده ها
شمارهٔ ۶۳ - خطاب بفخر الدین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دعا و خدمت مخدوم خویش فخرالدین همی رسانم اگر آمد او زدریا بار ربیع آمد لیکن ربیع ما نامد توئی ربیع ربیع جهان خزان انگار بجان تو که اگر شرح اشتیاق دهم زصد یکی نشود گفته درد وصد طومار توئی ربیع دل ما ولی چو گل بدعهد که بی ثبات بود عهد تو بوقت بهار خیال تست شب و روز پیش دیده من چنانکه گوئی گشتست در دو دیده نگار چو مدتی است که از تو نیافتم تشریف همی ندانم تا چیست موجب آزار بدیع باشد این از رفیع رای ربیع که بی سبب زچو من دوستی شود بیزار مکن اگر چه حریفان تو خودبسی داری زدوستان کهن نیز گه گهی یاد آر جمال الدین اصفهانی