جمال الدین اصفهانی
قصیده ها
شمارهٔ ۱۰ - باردیف آتش وآب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شداست خاطر وطبع تو کان آتش وآب نه کان آتش وآبست جان آتش وآب زرشک خاطر وقاد و رشح طبع ترت پرآب و آتش شد خانمان آتش وآب بجز ز خاطر وطبع چو آب وآتش تو کشید کس نتواند کمان آتش وآب کنایتیست زجودت سخای بحر وسحاب حکایتیست ز باست توان آتتش و آب زصدروقهرتوجزوی سپهررفعت وجاه زعنف ولطف تو رمزی جهان آتش وآب کف تو گوهر بارست وخشم صاعقه بار که ابرباشد دایم مکان آتش وآب عجب ندارم از فر عدل شامل تو که التیام پذیرد میان آتش وآب زسرفرای وگردن کشی رجوع کنند اگر بگیرد حملت عنان آتش وآب زبیم صرصرخشمت که دور بادومباد فتاد در تبلرز استخوان آتش و آب درآب و آتش خسبیم چو نکلیم و خلیل کنون که باس تو شد پاسبان آتش و آب در آب و آتش خسبیم چو نکلیم وخلیل کنون که باس تو شد پاسبان آتش و آب همی بلرزد برجان آب و آتش باد زعدل تست چنین مهربان آتش و آب چنان تظلم منسوخ گشت در عهدت کز آب و آتش ناید فغان آتش و آب زهی چو آتش و آب آمده مهیب ولطیف که خشم وحلم تو شد ترجمان آتش وآب توئی غزاله فضل وتوئی سلاله شرع که کرد گوهر پاکت بیان آتش و آب کر است و کورزخشم تو گوش وچشم عدو تراست و تیز بمدحت زبان آتش وآب بروزگار تو اندر روا بود که بود زروی طبع موافق قران آتش وآب زحرق وغرق جهان ایمنست کز عدلت بپنبه و شکرست امتحان آتش وآب مگر که نام تو کردند نقش بریاقوت که شد بفرتو همداستان آتش وآب اگر نبارد خشم تو سیل وصاعقه هیچ جهان نبیند دیگر زیان آتش آب در آب و آتش رقص آورد شراروحباب چو باد خلق تو زد برکران آتش وآب زتو سخاوسخن دیده آب وآتش هم حدیث و زرو گهرهان وهان آتش وآب شد ست مدح تو حرز سمندر وماهی که هر دو هستند اندر ضمان آتش و آب زعدل تو چه عجب زینسپس که شمع وشکر چو طلق وموم شود درامان اتش وآب زسردو گرم جهان ناصحت برون آمد چنانکه زروگهر ازمیان آتش وآب دگر نبیند تر دامنی وگرسنگی اگر کف تو شود میزبان آتش و آب روا بود زپس این قصیده گرزین پس بر او نبشته شود داستان آتش وآب همیشه تا که شوند از اثیرو بحر محیط فراز وشیب هوارا نشان آتش و آب چو آب وآتش بادی تو سرفراز وعزیز عدوت زرد وغریوان بسان آتش وآب توهمچو شمع فروزان وخصمت از دل وجان چوشمع کرده روان کاروان آتش وآب جمال الدین اصفهانی