مسعود سعد سلمان
مقطعات
شمارهٔ ۱۲۵ - به غرابی شاعر فرستاده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای غرابی غریب نظمی تو آن غرابی که اهل دام نه ای گر تمامی ء آدمی به فناست تو بدین نکته خود تمام نه ای نیستی اهل لاف و کم سخنی کهنه پوشی و مرد لام نه ای نیستی بوالفضول چون راوی نیز چون یار بوالکلام نه ای بد کنند این دو به تو نکنی زانکه با حقد و انتقام نه ای ور چو ایشان نه ای لئیم ظفر شکر این کن که از لئام نه ای نیستی نیک تنگ چشم به خرج کدیه را بس فراخ کام نه ای فلکی را همی بری با خود تات گویند بی دوام نه ای خوش حدیثی و نیستی بدخو جلف طبع گران سلام نه ای به شراب و مقامری و زنا تازه و تر و شادکام نه ای در خور خود تو را حلالی هست زین سبب راغب حرام نه ای دوستان را تو نیک واسطه ای گر چه خواهان رود و جام نه ای پاره فحش را که بر تو کنند نیک تندی و هیچ رام نه ای ور به اندام طیبتی خیزد نیز نوزین و بد لگام نه ای سوخته روی تو همی گوید که تو در هیچ کار خام نه ای غول شبهی چو شد نه ای الحق برده زنگی چو شد غلام نه ای هر کسی گویدت که شو نبری پس چرا هیچ پی به کام نه ای شفق سرخ رنگ شد چشمت که تو جز تیره چهرشام نه ای اختران سپید در خنده چه نمایی اگر ظلام نه ای تو چو عنبر سیاه رو که چو صابون سپید فام نه ای گر چو خیری کبود رویی تو نیست غیبی که زشت نام نه ای شکر کن کردگار عالم را که چو لاله سیاه کام نه ای مسعود سعد سلمان