مسعود سعد سلمان
مقطعات
شمارهٔ ۱۱۳ - به ابوالفرج رونی نویسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای خواجه بوالفرج نکنی یاد من تا شاد گردد این دل ناشاد من دانی که هست بنده آزاد تو هر کس که هست بنده و آزاد من نازم بدانکه هستم شاگرد تو شادم بدانکه هستی استاد من ای رونی ای که طرفه بغدادی دارد نشستگاه تو بغداد من مانا نه آگهی تو که باران اشگ از تن همی بشوید بنیاد من در کوره ای ز آتش غم یافته ست نرم آهن است گویی پولاد من نزدیک و دوربینی که خاص و عام فریاد گر برفت ز فریاد من پنجاه و پنج وعده درین سال شد کز هیچ گونه ناگذرد داد من بنشاد روزگار و اندر نشاند در عاج سفته و سفته شمشاد من ران هزبر لقمه کند رنگ من مغز عقاب طعمه کند خاد من چون باد و آب در که و دشت اوفتد تیغ چو آب و آب چون باد من با گیتی استوار کنم کار خویش گر بخت استوار کند لاد من از روزگار باز نخواهم شدن تا روزگار می بدهد داد من هیچم مکن فرامشم از یاد خویش زیرا که نه فرامشی از یاد من مسعود سعد سلمان